
My Approach
رویکرد درمانی من
همه ما تواناییها، استعدادها، رویاها و آرزوهایی داریم، اما عده محدودی توانسته ایم طبق آن زندگی کنیم و تعداد کمی از این ایدهآل ها را خواهیم یافت که توانسته اند حضوری پررنگ در زندگی ما داشته باشند. در نهایت در مقطعی از زندگی ، توام با حسرت باخود اندیشیده ایم که چطور این زندگی را گذرانده ام.
شما نیز ممکن است به چنین سرنوشتی دچار شده اید که با نگاه به گذشته از خودتان پرسیده اید :
چطور در تمام این سالها هیچ تلاشی نکردم تا ایده آل های خود را به واقعیت تبدیل کنم؟
چرا سعی نکردم طبق سناریویی متفاوت از گذشته زندگی کنم؟
چرا با توجه به این میزان تلاش هرگز به آنچه برایم مناسب بود نرسیدم؟
و چطور تمامی راهکارها و استراتژی های من محکوم به شکست شد؟
هر انسانی آگاهانه و ناآگاهانه میل به محافظت از خویشتن دارد و تمایل دارد که زندگی و رفتارهای حساب شده و درستی انجام دهد. فرصتهای خوب زندگی خود را شناسایی و انتخاب کرده و دنبال نماید و نیز اشتباهات و خطاهایش را اصلاح نموده و توانمندیهای خودرا گسترش دهد و هرروز به ارزش های شخصیتی خود بیفزاید تا احساس آرامش و شادکامی بیشتری را تجربه نماید.
اما آسیبهای کودکی، آموزه های نادرست اولیه زندگی، محیط نامناسب تحولی فرد، مکانیزم های دفاعی ناپخته روان، الگوهای رفتاری و ارتباطی ناکارآمد، عدم قطعیت و سختی فرایند تغییرو درمان، عقب گردها و ناامیدی هایی که بدلیل عدم دسترسی به منابع درست علمی انسانی و ارتباطی تجربه میکنیم ؛ رسیدن به حال خوب و خوشبختی و آرامش مطلوب که همان تغییر و درمان است را برایمان سخت می کند به گونه ای که دنبال نکردن و نادیده گرفتن رویاها و نداشتن سلامت روان و عدم تامین نیازهای عاطفی و نیز بهره مندی از حقوق انسانی مان که آرامش در زندگی است راحت تر به نظر می رسد ؛
تغییر که فرایند است و هدف نیست، یعنی از روی صندلی قربانی برخاستن و بر روی صندلی مسئول نشستن ...
با این وجود هستند کسانی که علیرغم سختی و دشواری مسیر، دست از آرزوهای خود برای رسیدن به کیفیت بالای زندگی نمی کشند،
من نیز خود از این جمله افراد بودم ...
ما بالین گران نیک می دانیم که یکی از ناخوشایندترین تجربیات زندگی هر انسانی، همانا مستاصل شدن از رفتارها و هیجانات ناخوشایند خویش و بی اطلاعی از چگونگی مقابله با شدت و کاهش تاثیر آنهاست؛ در نتیجه برخی افراد بدلیل روش های دردسرسازی همچون مصرف مواد و الکل، وابستگی های وسواسی و اجبارگونه به اعمال و رفتارها و افراد آسیب زا، خودسرزنش گری و بدرفتاری و یا احساس گناه، شرم و قصور، و نگرانی دائمی و اضطراب و کنترل گری و دیگر راهبردهای بی حاصل روی می آورند که این احساسات ناخوشایند، مسبب تشدید بیش از پیش حال بد و دوری کردن بیشتر ایشان از منابع حمایتی می گردد.
برخی افراد دیگر، از موقعیت ها و افرادی که سبب ایجاد هیجانات ناخوشایند و دردسرساز برایشان می شود دوری جسته یا منفعل و منزوی باقی می مانند و همیشه در اجتناب به سر خواهند برد، بدین ترتیب صورت مساله را بجای حل کردن پاره می کنند و کمافی السابق سالیان سال با آن سر و کله می زنند و هرگز موفق به فائق آمدن به مشکل خود نخواهند شد. بدین ترتیب هروز بیش از پیش برحس ناکارآمدی و افسردگی و اضطراب و.. خود می افزایند.
تقریبا طی 14 سال تجربه رواندرمانی، به این نتیجه رسیده ام که فرق نمی کند که باشی؟ و چه تحصیلاتی داشته باشی؟ چه می کنی؟ و چه میزان درآمد داری؟
ممکن است در هر کدام از اینها در اوج باشی ولی نتوانی به لحاظ روانشناختی حال روانی خوبی را تجربه کنی و از کیفیت زندگی و شادکامی مناسبی برخوردار گردی...
چه بسا با افرادی مواجه شده ام که اطلاعات روانشناختی شان بیشتر از من بود، اما به لحاظ سلامت روانی سطح چندان مطلوبی را تجربه نمی کردند و قادر به مدیریت بالغانه خویشتن و ارتباطات فردی و بین فردی خود و عملکرد سالم و سازنده رفتاری نبودند.
کار من پیدا کردن نقاط قوت و ضعف آدمیان است؛ اینکه بدانم افراد بدلیل چه نقاط ضعفی، در چه موقعیت ها و ابعادی از زندگی، در چه مقیاسی و با چه ویژگی هایی در حال تجربیات ناخوشایند هستند، تا بتوانم با بهره گیری از این نقاط برای دستیابی به بهبودی اوضاعشان ورفع آنها کمک کنم. متاسفانه اغلب انسان ها از وجود این نقاط در شخصیت خود بدرستی آگاهی ندارند، درست همانند ماهی که درکی از وجود آب ندارد، چرا که از بدو تولد در آن غوطه ور بوده است.
هریک از ما آدمیان ترکیبی از مهارت ها، استعدادها، معایب و محاسن و تضادهایی هستیم. نقش من دراین مهم این است که بعنوان یک معلم ، مربی یا رواندرمانگر فردی به شما کمک کنم تا خود را که همیشه با خودتان بوده اید، به گونه ای دیگر بدون سوگیری ببینید و به صرافت برطرف نمودن معایبی که چه بسا آسیب های جبران ناپذیری به ساختار زندگی تان زده برآیید.
باهم آموزه ها و تمرین هایی را در طول جلسات انجام می دهیم که شخصیت ، هیجانات و عواطف و رفتارهایتان را به چالش بکشیم و تصحیح کنیم تا به رویارویی شما با خویشتن واقعی تان بینجامد و در پس این مهم نیز بدانید چرا باید به رفع معایب خود بکوشید.
من هستم در کنار روزمرگی هایتان و پشتیبان محکم باورمندی به بهبود شرایط و احساس و عواطفتان نسبت به خود، زندگی و اطرافیان.
هر روز باهم مطالعه می کنیم، می آموزیم و تمرین هایی از درس های زندگی را انجام می دهیم و بزرگ می شویم و اینقدر تمرین و مداومت می ورزیم به ارتباط سالم باهم و یادگیری مفاهیم مهم انسانی و شخصیتی درباره خود و چرایی رفتار، که این گفتگوهای بامن در نهایت به گفتگوهای درونی شما تبدیل می شوند و با کمک هم کار خود را روی تغییرات بهینه شخصیت شما در جهت به نقطه ایده ال رسانیدن آن، انجام می دهیم.
آری شما یاد می گیرید که اشتباهاتتان را به ایده ال هایتان تبدیل و تغییر دهید و آنرا هوشمندانه زندگی کنید. کم کم گام های محکمی در جهت ارزش ها و لیاقت هایتان در زندگی برمیدارید و اینگونه است که خودتان به روانشناس خوبی برای خویشتن تبدیل خواهید شد. چرا که خودرا به خوبی می شناسید و این به نوبه ی خود باعث می شود که اشتباهات رفتاری کمتری و نیز رفتارهای سالم و کارآمدتری داشته باشید. اولین گام برای تبدیل شدن به انسانی با کیفیت و زندگی بهتر این است که برای خودسازی و ارتقا سطح فردی و شخصی خویش، زمان اختصاص دهید.
چرا که تنها به این طریق است که الگوهای بد رفتاری، هیجانی و فکری تان شناسایی شده و انگیزه های خوبی برای تغییر خواهید یافت. با هم هر روز و هر هفته زمانی را برایتان اختصاص می دهیم که از این طریق الگوهای رفتاری کارآمد و سالم را جایگزین رفتارهای ناکارآمدتان خواهیم کرد تا به عادت شما تبدیل شوند، به این دلیل که افراد موفق کسانی هستند که عادت پیشرفت شخصیت را در دستور کار زندگی بی نظیر خویش گنجانیده اند.
من اینجا هستم برای آنکه به شما در رسیدن به ایده آل تان و هرآنچه در زندگی خواهان دستیابی به آن هستید، با همت عالی خودتان یاری کنم.
کافی است برای رشد شخصیتی خودتان وقت بگیرید؛
قدم بعدی از آن ماست....
برایتان بهترین ها را آرزومندم. الهام افسر